مولايم شب هاي جمعه که ميشه بيشتر دلم از اين مردم و کارها و حرف هاشون ميگيره. با اينکه آدم رو دوست دارن اما يه جوري سعي مي کنن دل آدمو بشکنن. مگه وقتي آدم يکي رو دوست داره ميرنجونتش؟
ولي بيشتر دلم از اين ميگيره که ممکنه دوباره جمعه ي فردا، شنبه شه و بازم نياين.
خدا جون، کي اين انتظار سر ميرسه؟ کي اين همه ظلم و بي عدالتي تموم ميشه؟ کي مي تونيم رخسار اون زيباچهره رو ملاقات کنيم؟