سفارش تبلیغ
صبا ویژن
از جنس آسمان
خداوند، روز قیامت به سه تن لبخند می زند :کسی که شبانه برمی خیزد و نماز می خواند، مردمی که برای نماز، صف می بندند ؛ و مردمی که برای پیکار با دشمن صف می بندند. [.رسول خدا صلی الله علیه و آله]
>> ( جمعه 85/2/29 :: ساعت 5:0 عصر)

نگاه کنید! چهره ای معصوم! پر رمز و راز و غمگین!

حکایت این چهره غمبار چیست؟

چرا بغض درگلو دارد؟ چرا درِ گوشی نجوا کردن... و چرا با احمدی نژاد؟

من در دل این کودک نیستم ولی تصویر معصومانه اش از ناگفته های زیادی حکایت می کند. او شاید از جمله کودکانی باشد که بر اثر فقر و محرومیت توان ادامه تحصیل را از دست داده باشد. شاید هم ماهها از فرط محرومیت و نداری در سفره شان از میوه و گوشت و . . . خبری نبوده باشد وشاید هم از بی عدالتی به رئیس جمهور خود شکایت می برد.

راستی چه فرصت خوبی! ای کاش احمدی نژاد بازهم به شهر من بیاید. . . ای کاهش دوباره بتوانم با رئیس جمهور خودم درد دل کنم. درد دل با کسی که تجسم صفا و صمیمیت است.محمود را می گویم.او که معتقد است برای مردم «نوکری» بیش نیست.فرقی نمی کند، شهردار باشد یا رئیس جمهور. به میان ما می آید.دست می دهد...رو بوسی می کند... واهمه ای ندارد. . . محافظانش هم از دست او شاکی هستند که چرا قواعد حفاظتی را رعایت نمی کند.اما احمدی نژاد می داند که احساس درد مردم یک راه بیشتر ندارد و آن هم در میان مردم بودن و با مردم بودن است.

خدایا حافظ و نگهدارش باش. آمین

 

 


  نوشته های دیگران ()
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
 
فهرست ها
 RSS 
خانه
ارتباط با من
درباره من
پارسی بلاگ

بازدید امروز: 7
بازدید دیروز:  4
مجموع بازدیدها:  80822
منوها
» درباره خودم «


از جنس آسمان


» آرشیو مطالب «

زمستان 1385
پاییز 1385
تابستان 1385
بهار 1385

» لوگوی وبلاگ «